غرورلغتنامه دهخداغرور. [ غ ُ ] (ع مص ) فریفتن . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (مصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (مجمل اللغة). بیهوده امیدوار کردن کسی
فتحعلی شاهلغتنامه دهخدافتحعلی شاه . [ ف َ ع َ ] (اِخ ) قاجار. باباخان معروف به فتحعلیشاه پسر حسینقلی خان ، برادر اعیانی آغا محمدخان قاجار است . آغا محمدخان ، گرچه نسبت به خانواده ٔ خو
قوللغتنامه دهخداقول . [ ق َ ] (ع اِ) گفتار. سخن یا هر لفظ که ظاهر کند او را زبان ، تام باشد یا ناقص . ج ، اقوال . جج ، اقاویل .یا قول در خیر است و قال و قالة و قیل در شر یا قول
برخودلغتنامه دهخدابرخود. [ ب َ خوَد / خُدْ ] (حرف اضافه + ضمیر) (اِ مرکب از: بر + خود) بروی خود. به خود.- بر خود بالیدن ؛ بخود بالیدن .- بر خود بستن ؛ به خود بستن . به خود نسبت
مغفرلغتنامه دهخدامغفر. [ م ِ ف َ ] (ع اِ) خود. (دهار) (صحاح الفرس ). خود که بر سر نهند. (مهذب الاسماء). خود آهنی که صیغه ٔ اسم آلة است ، از غفر که به معنی پوشیدن و پنهان کردن اس