کولغتنامه دهخداکو. (ق ، ادات پرسش ) کجاست ؟ (فرهنگ فارسی معین ). در چه جاست ؟ اَین َ. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). پهلوی ، کو (=کجا). اوستایی ، کو. فرق میان کو و کجا این است ک
زبانفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. (زیستشناسی) عضو گوشتی و متحرک در دهان انسان و حیوان که با آن مزۀ غذاها چشیده میشود و به جویدن غذا و بلع آن کمک میکند و انسان بهوسیلۀ آن حرف میزند.۲. [مج
گویالغتنامه دهخداگویا. (نف ) مرکب از گوی (گفتن ) + الف پسوند فاعلی . گوینده . که سخن گفتن تواند. مقابل گنگ و اخرس که ناگویا است . سخن گوینده . ناطق . دارای قوه ٔ نطق . (از برهان
ابوعثمانلغتنامه دهخداابوعثمان . [ اَ ع ُ ] (اِخ ) حیری رازی . سعد یا سعیدبن اسماعیل . فقیه صوفی بمائه ٔ سیم . اصل او از ری و منشاء و مقام وی به نیشابور در محله ٔ حیره بود و انتساب ا
ابویزیدلغتنامه دهخداابویزید. [ اَ بو ی َ ] (اِخ ) طیفوربن عیسی بن سروشان بسطامی . ملقب بسلطان العارفین . شیخ فریدالدین عطار گوید: قطب عالم بود و مرجع اوتاد و ریاضات و کرامات و حالا