لسنلغتنامه دهخدالسن . [ ل َ ] (ع مص ) به زبان گرفتن چیزی را. (منتهی الارب ). کسی را با زبان گرفتن . (تاج المصادر). به زبان گرفتن کسی را. (منتخب اللغات ). به زبان افراط (؟) کردن
نبرلغتنامه دهخدانبر. [ ن َ ] (ع مص ) به زبان گرفتن و به سخن بر کسی غالب آمدن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغة) (از ناظم الاطباء). || همزه کردن حروف را.
گاز گرفتنلغتنامه دهخداگاز گرفتن . [ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) به دندان گرفتن . گزیدن به دندان که به دریدن نرسد. دندان گرفتن . ضَرس ؛ گزیدن . تضریس ؛ گزیدن به دندان . عض ّ و عضیض ؛ گزید
زبان گیر کردنلغتنامه دهخدازبان گیر کردن .[ زَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) لکنت داشتن زبان . کند بودن زبان . زبان گرفتگی . رجوع به زبان و زبان گرفتن شود.