متقبل شدنفرهنگ مترادف و متضاد۱. به گردن گرفتن، به عهده گرفتن، عهدهدارشدن، ذمهدار شدن ۲. پذیرفتن، قبول کردن
تقلدفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. قلاده به گردن انداختن.۲. کاری به گردن گرفتن؛ امری را عهدهدار شدن.
اعتناقفرهنگ انتشارات معین(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص م .)دست به گردن یکدیگر انداختن . 2 - امری را به گردن گرفتن . 3 - (اِمص .) نوازش .
گردنفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. (زیستشناسی) قسمتی از بدن بین سر و تنه.۲. [قدیمی، مجاز] فرد بزرگ و قدرتمند: ◻︎ بنازند فردا تواضعکنان / نگون از خجالت سر گردنان (سعدی۱: ۱۳۴). Δ در این