بهلغتنامه دهخدابه . [ ب َ ه ه ](ع مص ) خداوند مرتبه و جاه شدن ، نزدیک سلطان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
بهلغتنامه دهخدابه . [ ب َه ْ ] (صوت ) وه . په . کلمه ٔ تحسین که در تعریف و تمجید استعمال شود.خوشا. خرّما. (فرهنگ فارسی معین ) (از ناظم الاطباء).به به . بخ . به . زه . احسنت .
بهلغتنامه دهخدابه . [ ب ِه ْ ] (اِ) نام میوه ای است مشهور. (برهان ). نام میوه ای است مشهور که آنرا بهی نیز گویند. (آنندراج ) (انجمن آرا). درختی است از تیره ٔ گل سرخیان ، جزو د
گپ زدنلغتنامه دهخداگپ زدن . [ گ َ زَ دَ ] (مص مرکب ) گفتن . سخن گفتن .بیهوده و دراز گفتن . پر گفتن . پرگویی کردن . در تداول عامه نیز مستعمل است . رجوع به گپ شود : هر کجا زلف ایازی
کپلغتنامه دهخداکپ . [ ک ُ ] (اِ) دهن باشد و به عربی فم گویند. (برهان ). دهان . (فرهنگ فارسی معین ) (ناظم الاطباء). فم . (فرهنگ فارسی معین ) : من دهان پیش توکنم پر بادتا زنی بر
ایلغتنامه دهخداای . [ اَ / اِ ] (حرف ندا) کلمه ٔ ندا مانند: ای برادر، ای خدا، ای آقا. (ناظم الاطباء). حرف نداست نحو: ای ربی . (منتهی الارب ). کلمه ای که بدان کسی را خوانند : ا
گپواژهنامه آزاد(گَپ) بزرگ، برای ساختن صفت تفضیلی آن پ تبدیل به ف میشود. (گفتر ) (با فتحه گاف) دهان:که به نظر میرسد با واژه gap:سوراخ _ گشوده شدن وgape:دهان باز کردن انگلیسی