لغتنامه دهخدا
زایل گردیدن . [ ی ِ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) محو شدن . زدوده شدن . زایل گشتن : اگر تا این غایت نواختی بواجبی از مجلس ما نرسیده است اکنون پیوسته بخواهد بود تا همه ٔ نفرتها وبدگمانی ها که این مخلط افکنده است زایل گردد. (تاریخ بیهقی ص <span class="hl" dir="