بورژوازیفرهنگ انتشارات معین[ فر. ] ( اِ.) طبقة سرمایه داری که با در دست داشتن وسایل تولید و سرمایه ، زندگی مرفه دارد.
بورژوازیفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. (اقتصاد) نظام مبتنی بر تولید، که در آن صاحبان سرمایه، با در دست داشتن ابزار تولید و بهرهگیری از نیروی کارگران به انباشت سرمایه میپردازند؛ طبقۀ بین اشراف و
بورژوازیbourgeoisieواژههای مصوب فرهنگستانطبقۀ شهرنشین و مالک وسایل تولید که با استفاده از فنّاوری و کار و سرمایه، فعالیت اقتصادی میکند
حسابلغتنامه دهخداحساب . [ ح ِ ] (ع مص ، اِ) شمار. (مهذب الاسماء). شماره . شمردن . (تاج المصادر بیهقی ). بشمردن . شمر. شماره کردن . (دهار) (ترجمان عادل ). با کسی شمار کردن . تتوی
پروازلغتنامه دهخداپرواز. [ پ َرْ ] (اِ مص ) بررفتن بهوا با بال چنانکه مرغان . رشیدی گوید: پریدن لیکن پریدن معنی حقیقی او نیست چنانکه مشهور شده بلکه معنی حقیقی او پرگشادن است که پ
جامعه شناسیلغتنامه دهخداجامعه شناسی . [ م ِ ع َ / ع ِ ش ِ ] (حامص مرکب ) شناخت جامعه . معرفت الجوامع. آشنایی به احوال جامعه . و رجوع به جامعه شود. || در اصطلاح جامعه شناسان ، علمی که ا