باسوسلغتنامه دهخداباسوس . (اِخ ) یکی از سرداران رومی در سوریه که در سال 46 ق . م . یعنی دو سال قبل از کشته شدن سزار خواست حکومتی مستقل در ناحیه ای از سوریه برای خود دست و پا کند. او از دربار پارت کمک طلبید و دسته ٔ کوچکی از کمانداران سواره ٔ پارتی بکمک او رفت
بشوشلغتنامه دهخدابشوش . [ ب ِ ] (ص ) فریب دهنده در تجارت و سوداگری . (ناظم الاطباء). مکاس کردن در بیع؛ ای تأخیرکردن و فروختن تا بها زیاده شود. (مؤید الفضلاء).
پروارهلغتنامه دهخداپرواره . [ پ َرْ رَ / رِ ] (ص ) پرورش یافته شده .بشبیون . فربه . مسمن . (برهان ). || (اِ) فرواره . برواره . غرفه . (نصاب الصبیان ) (دهار). مشربه . علّیة. || حیوان بپروار بسته : چرخ مردم خوار اگر روزی دو مردم پرورد<