بلسکلغتنامه دهخدابلسک . [ ب َ س َ / ب ِ س ِ ] (ع اِ) گیاهی است که چون در جامه خلد به دشواری جدا گردد. (منتهی الارب ). بلسکاء. (اقرب الموارد). بَلسَکی . (منتهی الارب ). و رجوع به بلسکاء و بلسکی شود.
بلسکلغتنامه دهخدابلسک . [ ب َ ل َ ] (اِ) پرستوک باشد و آن را به عربی خطاف گویند. (برهان ) (آنندراج ). بِلسِک . (از ذیل اقرب الموارد). پرستو. رجوع به پرستو شود.
بلسکلغتنامه دهخدابلسک . [ ب ِ س ِ ](اِ) خطاف ، و آن از لغات دخیل است . (از ذیل اقرب الموارد). پرستو. پرستوک . بَلَسک . رجوع به بلسک شود.
بلشکةلغتنامه دهخدابلشکة. [ ب ِ ل ِ ک َ ] (اِ) بلسک . بلسکاء. بلسکی ، که گیاهی است . رجوع به بلسک و بلسکاء و بلسکی شود.
بلشکلغتنامه دهخدابلشک . [ ب ُ ل ُ ] (اِ) بلسک ، و آن چوبی یا سیخ گنده باشد که بدان بریان در تنور آویزند. (برهان ). رجوع به بلسک شود.
بلسکلغتنامه دهخدابلسک . [ ب َ ل َ ] (اِ) پرستوک باشد و آن را به عربی خطاف گویند. (برهان ) (آنندراج ). بِلسِک . (از ذیل اقرب الموارد). پرستو. رجوع به پرستو شود.
بلسکاءلغتنامه دهخدابلسکاء. [ ب َ س َ / ب ِ س ِ ] (ع اِ) گیاهی است که به لباسها آویزد و از آن جدا نشود، و اصحاب مفردات آن را«عمی خذنی معک » نامند. (از اقرب الموارد) (از تاج العروس ). بلسک . بلسکی . و رجوع به بلسک و بلسکی شود.