بکسلفرهنگ فارسی معین(بُ سِ) [ انگ . ] ( اِ.) عمل یا فرایند یدک کشیدن یک وسیله نقلیه با وسیلة نقلیة دیگر.
بکسلیدنلغتنامه دهخدابکسلیدن . [ ب ُ س َ دَ ] (مص ) گسلیدن . از هم جدا کردن بزور. || بمجاز، ترک آشنایی کردن . بریدن از کسی . دوری کردن از او. رجوع به گسلیدن شود.
دوّارwinchواژههای مصوب فرهنگستاندستگاه کشنده با سیم بکسل و قلاب و جعبهدندهای که با موتور سرخود یا موتور جداگانه کار میکند
بکسلیدنلغتنامه دهخدابکسلیدن . [ ب ُ س َ دَ ] (مص ) گسلیدن . از هم جدا کردن بزور. || بمجاز، ترک آشنایی کردن . بریدن از کسی . دوری کردن از او. رجوع به گسلیدن شود.