فضای باناخ بازتابیreflexive Banach space, regular Banach spaceواژههای مصوب فرهنگستانفضای باناخی که با دوگان دوم خود برابر است
جبر باناخBanach algebraواژههای مصوب فرهنگستانجبری که فضای باناخ است و نُرم حاصلضرب هر دو عضو آن از حاصلضرب نُرمهای آن دو عضو تجاوز نمیکند
جبر باناخ میانگینپذیرamenable Banach algebraواژههای مصوب فرهنگستانجبر باناخ A با این ویژگی که همۀ اشتقاقهای پیوسته از A به فضای دوگان یک -A دو مدول باناخ، درونی باشد
بنگاهلغتنامه دهخدابنگاه . [ ب ُ ] (اِ مرکب ) مرکب از: بن + گاه (ادات مکان ). (از حاشیه ٔبرهان چ معین ). منزل و مکان . (برهان ) (آنندراج ). منزل . مسکن . جای باش . (فرهنگ فارسی معین ) : بر آب فرات است بنگاه من وز آنجا بدین بیشه بد راه من . ف
جرمدیکشنری عربی به فارسیمقصر قلمداد کردن , بگناه متهم کردن , گرفتارکردن , تهمت زدن به , گناهکارقلمداد نمودن , متهم کردن , مقصر دانستن
incriminateدیکشنری انگلیسی به فارسیادعا كردن، متهم کردن، مقصر قلمداد کردن، بگناه متهم کردن، گرفتار کردن، تهمت زدن به، گناهکار قلمداد نمودن
incriminatesدیکشنری انگلیسی به فارسیاتهامات، متهم کردن، مقصر قلمداد کردن، بگناه متهم کردن، گرفتار کردن، تهمت زدن به، گناهکار قلمداد نمودن
incriminatedدیکشنری انگلیسی به فارسیمتهم، متهم کردن، مقصر قلمداد کردن، بگناه متهم کردن، گرفتار کردن، تهمت زدن به، گناهکار قلمداد نمودن
incriminatingدیکشنری انگلیسی به فارسیمجرمانه، متهم کردن، مقصر قلمداد کردن، بگناه متهم کردن، گرفتار کردن، تهمت زدن به، گناهکار قلمداد نمودن