بیآبیفرهنگ مترادف و متضاد۱. بیبارانی، خشکسالی ≠ ترسالی ۲. خشکی ۳. بیآبرویی ۴. بیطراوتی، پژمردگی ≠ تره
بیگابیگیلغتنامه دهخدابیگابیگی . [ ب َ / ب ِ ب َ / ب ِ ] (اِ مرکب ) امیرالامراء و شاهزاده ٔ شاهزادگان . (ناظم الاطباء). ظاهراً دگرگون شده ٔ بیگلربیگی است . رجوع به بیگلربیگی شود.
بابیلغتنامه دهخدابابی . (اِخ ) شهری [ به هندوستان ] بانعمت است و پادشای وی مسلمان است و عمربن عبدالعزیز که خروج کرد و منصور بگرفت ازین شهر بود. (حدود العالم ).
رِزْگگویش بختیاریهر جسم نرمى که حالت سفت بیابد (مثلاًگیاهى که بر اثر بىآبى پژمرده شود بعد ازآب دادن رِزگ مىشود).
غزنویلغتنامه دهخداغزنوی . [ غ َ ن َ ] (اِخ ) (حکیم ...) مجدودبن آدم سنائی : بشنو این پند از حکیم غزنوی تا بیابی در تن مرده نوی . مولوی .رجوع به سنایی شود.
خام شولغتنامه دهخداخام شو. (ن مف مرکب ) خام شوب : خام شو کن که بیابی تو ثبات از کرباس سخن پخته ٔ پرداخته از من بشنو.نظام قاری .
منتفدلغتنامه دهخدامنتفد. [ م ُ ت َ ف َ ] (ع اِ) فیه منتفد عن غیره ؛ در وی بی نیازی و فراخی است از دیگران . || تجد فی البلاد منتفداً؛ یعنی بیابی در شهرها گریزجای و رفتن جای و اضطراب جای . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
یله یافتنلغتنامه دهخدایله یافتن . [ ی َ ل َ / ل ِ ت َ ] (مص مرکب ) رهایی یافتن . خلاصی یافتن . نجات پیدا کردن . (یادداشت مؤلف ) : دامن توحید گیر پند سنایی شنوتا که بیابی به حشر ز آتش دوزخ یله .سنایی .