بیابانیهلغتنامه دهخدابیابانیه . [ نی ی َ / ی ِ ] (معرب ، ص نسبی ) مؤنث بیابانی . ج ، بیابانیات . (فرهنگ فارسی معین ).
بابونهفرهنگ فارسی عمیدگیاهی علفی و خوشبو با برگهای ریز، شاخههای باریک و گلهای سفید که بعضی از انواع آن مصرف دارویی دارد.⟨ بابونهٴ گاوی: (زیستشناسی) نوعی بابونه با برگهای بریده، معطر، و تلخ که بوتهاش بزرگتر از دیگر انواع آن است.
بابونهلغتنامه دهخدابابونه . [ ن َ ] (اِخ ) نام کوهی است در ولایت سناستر در جهت شمالی قصبه ٔ پرلپه در حال تمایل بمشرق بسوی مجرای رود واردار امتداد مییابد. (قاموس الاعلام ترکی ج 2).
بابونهلغتنامه دهخدابابونه . [ن َ ] (اِخ ) دهی از دهستان چهاراویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه در 21هزارگزی جنوب خاوری قره آغاج و 44هزارگزی جنوب خاوری شوسه ٔ مراغه بمیانه . کوهستانی ، معتدل ، مالاریائی . سکنه ٔ آن <span class="h