بیاختیار، بیحال، سستعنصر ≠ بااراده، مصمم
باراده . [ ] (اِ) نام درمی بوده است در سلابور هند. (حدود العالم ).
بارودة.[ دَ ] (ع اِ) مفرد بارود، تفنگ . (دزی ج 1 ص 48).
بارودیه . [ دی ی َ ] (ع اِ) زاج . (دزی ج 1 ص 48).
determined
(شام، سوریه) سلاح، تفنگ، هم معنی با کلمۀ بندقیه.
بیاختیار، بیاراده ≠ ارادی، تعمد
بااراده، پراستقامت، مصمم ≠ سستاراده، بیاراده
۱. بیاختیار، بیاراده ۲. غیرارادی ≠ اختیاری
بلااراده، بیاراده، ملزم، ناچار، ناگزیر ≠ مختار
بیاراده، کرهاً، ناخودآگاه، نخواسته، نطلبیده ≠ خواسته