بتوزهلغتنامه دهخدابتوزه . [ ] (اِ) فلرز. بدرزه . فلرزنگ . لارزه . دستار. دستمال . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به هریک از این کلمات شود.
بتازهلغتنامه دهخدابتازه . [ ب ِ زَ / زِ ] (ق مرکب ) دیگربار. دگربار. بتازگی . (آنندراج ). از سر نو. مستحدثاً : بفروختم بغم دل از غم خریده رارفتم بتازه این ره صد ره بریده را. واله ٔ هروی .خطش بتازه ب
تازه بتازهلغتنامه دهخداتازه بتازه .[ زَ / زِ ب ِ زَ / زِ ] (ق مرکب ) چیزهای جدید پشت سرهم . (فرهنگ نظام ). نوبنو. بطور مجدد. مکرراً. (ناظم الاطباء). نوی و تازگی مکرر. بدون راه یافتن کهنگی .
بتازگیلغتنامه دهخدابتازگی . [ ب ِزِ ] (ق مرکب ) در حال . از سر نو. (آنندراج ). جدیداً. بطور جدید. بطور تازه . مستحدثاً. (ناظم الاطباء).
بیمبالاتفرهنگ مترادف و متضادبیتوجه، بیدقت، بیفکر، بیملاحظه، سهلانگار، لاابالی، لاقید ≠ متوجه، محتاط، ملاحظهکار
بیاعتنافرهنگ مترادف و متضاد۱. بیتفاوت، خونسرد ۲. بیتوجه، بیفکر، بیقید، بیمبالات، لاابالی، لاقید ≠ متوجه
سربههوافرهنگ مترادف و متضادبازیگوش، بیتوجه، بیقید، بیبندوبار، لاابالی، بیدقت، بیمبالات، غافل، لاقید ≠ سربهزیر، دقیق، مراقب