بیدسرخلغتنامه دهخدابیدسرخ . [ س ُ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه همدان و کرمانشاه میان سنگ سفیدو درویشان در 496000 گزی تهران . (یادداشت مؤلف ).
سراب بیدسرخلغتنامه دهخداسراب بیدسرخ . [ س َ س ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش صحنه ٔ شهرستان کرمانشاه . واقع در 9 هزارگزی خاور صحنه کنار شوسه ٔ کرمانشاه و همدان . هوای آنجا سرد و دارای 368 تن سکنه است . آب آنجا از چشمه تأمی
سراب بیدسرخلغتنامه دهخداسراب بیدسرخ . [ س َ س ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش صحنه ٔ شهرستان کرمانشاه . واقع در 9 هزارگزی خاور صحنه کنار شوسه ٔ کرمانشاه و همدان . هوای آنجا سرد و دارای 368 تن سکنه است . آب آنجا از چشمه تأمی
ده مرادخانلغتنامه دهخداده مرادخان . [ دِه ْم ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش صحنه شهرستان کرمانشاهان . واقع در 3هزارگزی جنوب خاوری صحنه . سکنه ٔ آن 272 تن . آب آن از چشمه و سراب بیدسرخ . راه فرعی به شوسه دارد. (از فرهنگ جغر
دشنهلغتنامه دهخدادشنه . [ دَ / دِ ن َ / ن ِ ] (اِ) کارد بزرگ و مشمل . (از لغت فرس ). نوعی از خنجر است که بیشترمردم لار می دارند. (برهان ). خنجر. (غیاث ) (بحر الجواهر) (از دهار) (از منتهی الارب ). خنجری باشد که عیاران بر میان
سراب بیدسرخلغتنامه دهخداسراب بیدسرخ . [ س َ س ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش صحنه ٔ شهرستان کرمانشاه . واقع در 9 هزارگزی خاور صحنه کنار شوسه ٔ کرمانشاه و همدان . هوای آنجا سرد و دارای 368 تن سکنه است . آب آنجا از چشمه تأمی