خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیرون ریختن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بیرون ریختن
دیکشنری
discharge, effuse, empty, evacuate, shed, teem, vent, void, dump
-
جستوجوی دقیق
-
بیرون ریختن
لغتنامه دهخدا
بیرون ریختن . [ ت َ ] (مص مرکب ) از چیزی بدر ریختن . (از آنندراج ) : آرزوئی در گره بستم دُرِ یکتا شدم حسرتی از دیده بیرون ریختم دریا شدم .بیدل .
-
بیرون ریختن
دیکشنری فارسی به عربی
ابعث
-
واژههای مشابه
-
بیرون رَوِش،بیرون رَوی
لهجه و گویش تهرانی
اسهال
-
بیرون آمدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. خارجشدن، خارج گشتن، ظاهر شدن ۲. روییدن، سرزدن ≠ خشکیدن ۳. خروج کردن، شورش کردن، شوریدن ۴. سرکشی کردن
-
بیرون کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. بیرونراندن، دفع کردن ۲. اخراج کردن، طرد کردن ۳. منفصل از خدمت کردن ۴. مستثنا کردن
-
هفت بیرون
لغتنامه دهخدا
هفت بیرون . [ هََ] (اِ مرکب ) کنایت از عالم و جهان است : ما که جزئی ز سبع گردونیم با تو بیرون ز هفت بیرونیم .نظامی .
-
بیرون سو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] birunsu = برونسو
-
بیرون شد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹بیرونشو› [قدیمی] birunšod راه بیرون شدن؛ محل خروج.
-
از بیرون
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] ← شمارهگیری مستقیم از بیرون
-
به بیرون
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] ← شمارهگیری مستقیم به بیرون
-
jettison
بیروناندازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی، حملونقل هوایی، علوم نظامی] انداختن بار شناور یا هواگرد به بیرون از آن در مواقع اضطراری برای سبک کردن و حفظ تعادل شناور یا هواگرد
-
outdoorman
بیرونگرد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] گردشگری که به فعالیتهای خارج از فضاهای بسته علاقهمند است
-
outdoor recreation
بیرونگردی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] هر تفریحی که در فضای باز انجام شود
-
بیرون آمدن
فرهنگ فارسی معین
(مَ دَ) (مص ل .) 1 - خارج شدن . 2 - نمایان شدن . 3 - سرکشی کردن .