خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیرون ریختن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
اهاله
واژهنامه آزاد
اهاله: به معنی ( ریختن خاک ، خاک ریختن برچیزی مثل خاک ریختن دسته جمعی ازکناره های قبر بالای میت ) چنانچه درفرهنگ "عمید " نیز به همین معنی آمده است .
-
ریختن آب
واژهنامه آزاد
صب.
-
فروغلتیدن
واژهنامه آزاد
تنزّل یافتن، فرو ریختن، فرورفتن
-
رافیدن
واژهنامه آزاد
فرو ریختن آوار
-
دل ملشتی
واژهنامه آزاد
حال به هم خوردن/ نوعی بهم ریختن حال و هوا
-
بارپازی
واژهنامه آزاد
بالا ریختن کاه وگندم باغربال دربرابرباد برای جداکردن آنها ازیکدیگر
-
کاغذدان
واژهنامه آزاد
جای ریختن کاغذ. مانند آتشدان، گلدان، نمکدان.
-
ورشلپید
واژهنامه آزاد
وَرْشُلُپّیْدَ:(warsholoppida) در گویش گنابادی یعنی ریختن ، ریخته شدن
-
فنگ انداختن
واژهنامه آزاد
(کنایه ای و دوپهلو) میانه کسانی را به هم ریختن؛ تفرقه
-
کننر
واژهنامه آزاد
(روستای لایزنگان؛ شهرستان داراب فارس) کَننُر (cannor)؛ محل ریختن آشغال و زباله، تُلکدون.
-
رمیدن
واژهنامه آزاد
[رُ-م ّ-دَ] آوار شدن- فرو ریختن یا افتادن چیزی یا جایی
-
گیسو گشادن
واژهنامه آزاد
باز کردن گیسو و مو - ریختن گیسو در روی شانه - باز کردن و چرخش گیسو در هوا
-
ترغاز
واژهنامه آزاد
با ضم ت تکه چوبی که به طرف درختان پرتاب میکنند برای ریختن گردو بادام و غیره
-
درچاکیدن
واژهنامه آزاد
(لری اندیمشک) چاک خوردن و تنبیدن و فرو ریختن. بیشتر برای ساختمان به کار می رود.
-
شلپ
واژهنامه آزاد
شُلُپْ sholop) در گویش گنابادی صدای برخورد اجسام و اشیاء با آب را گویند ، ریختن ، افتادن ، سقوط کردن