بیشترینلغتنامه دهخدابیشترین . [ ت َ ] (ص عالی ) زیادترین . فزونترین . (ناظم الاطباء). غالب . قسمت غالب : پدر از ملک جهان بیشترین یافته بهرپسر از کتب جهان بیشترین کرده زبر. فرخی .مروان روی بهزیمت نهاد تا به حران و زن و فرزند برداشت و ا
فشردهساز اَبَرصوتیsupersonic compressorواژههای مصوب فرهنگستانفشردهساز محوری (axial compressor) که در آن سرعت شاره نسبت به طول کل پرّههای چرخانه یا پرّههای ایستانه یا هر دو اَبَرصوتی است و در هر مرحله، امواج ناشی از ضربههای مایل بیشترین فشار ممکن را ایجاد میکند
بیشترینلغتنامه دهخدابیشترین . [ ت َ ] (ص عالی ) زیادترین . فزونترین . (ناظم الاطباء). غالب . قسمت غالب : پدر از ملک جهان بیشترین یافته بهرپسر از کتب جهان بیشترین کرده زبر. فرخی .مروان روی بهزیمت نهاد تا به حران و زن و فرزند برداشت و ا
بیشترینلغتنامه دهخدابیشترین . [ ت َ ] (ص عالی ) زیادترین . فزونترین . (ناظم الاطباء). غالب . قسمت غالب : پدر از ملک جهان بیشترین یافته بهرپسر از کتب جهان بیشترین کرده زبر. فرخی .مروان روی بهزیمت نهاد تا به حران و زن و فرزند برداشت و ا