بیشفرمانگیریoversteerواژههای مصوب فرهنگستانوضعیتی که در آن تایرهای عقب، به جای حرکت همپا با تایرهای جلو، بهسمت بیرون خم جاده حرکت میکنند
بیشرأیریزیballot-box stuffing, ballot stuffingواژههای مصوب فرهنگستانتقلب در رأیگیری از راه پرکردن صندوق با آرای غیرواقعی متـ . پرکردن صندوق
بوش سر کوچک دستهپیستونpiston pin bushing,small end bushing,connecting rod small end bushواژههای مصوب فرهنگستانبوشی که در محل اتصال سر کوچک دستهپیستون به انگشتی پیستون تعبیه میشود متـ . بوش سر کوچک شاتون، آستینۀ سر کوچک دستهپیستون، آستینۀ سر کوچک شاتون
کمفرمانگیریundersteerواژههای مصوب فرهنگستانوضعیتی که در آن خودرو به فرماندهی راننده برای گردش پاسخ نمیدهد و در جهت مستقیم حرکت میکند
همفرمانگیریneutral steer 2واژههای مصوب فرهنگستانهماهنگی زاویۀ انحراف چرخهای جلو و عقب خودرو در هنگام گردش
گروه ارزیابی فرمانپذیریhandling squadronواژههای مصوب فرهنگستانگروهی که مأموریت آن ارزیابی فرمانپذیری هواگرد جدید و گردآوری و تنظیم نقد و نظر خلبانان آزمایشگر است
اطاعتفرهنگ فارسی عمیددستور یا خواهش کسی را اطاعت کردن؛ فرمانبرداری کردن؛ فرمان بردن؛ فرمانبرداری؛ فرمانبری.
بافۀ فرمانcontrol cableواژههای مصوب فرهنگستانبافه/ کابلی فولادی که فرمانهای داخل اتاقک هواگَرد اعم از اهرم فرمان و دستهفرمان و چرخ فرمان را به سطوح فرمان متصل میکند متـ . کابل فرمان
فرمان شدنلغتنامه دهخدافرمان شدن . [ ف َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) فرمان صادر شدن . مانند حکم شدن . (از آنندراج ). مقابل فرمان کردن . رجوع به فرمان کردن شود.
فرمان پذیرفتنلغتنامه دهخدافرمان پذیرفتن . [ ف َ پ َ رُ ت َ ] (مص مرکب ) فرمان بردن . فرمان برداری کردن . اطاعت امر دیگری نمودن : چنین داد پاسخ سخنگوی پیرکه فرمان دهم من تو فرمان پذیر. نظامی .تا کنون فرمان پذیرفتن ز شاه بعد از آن فرمان ر