بیضانیاتلغتنامه دهخدابیضانیات . [ ب َ نی یا ] (ع اِ) مرغان آبی ، اعم از اردک و قاز و جز آن . (یادداشت مؤلف ).
بدنژادلغتنامه دهخدابدنژاد. [ ب َ ن ِ ] (ص مرکب ) بداصل و فرومایه . (آنندراج ). بداجداد. (ناظم الاطباء). هجین . قهمد. (منتهی الارب ). نانجیب . ناپاکزاد. (یادداشت مؤلف ) : شود رنج این تخمه ٔ ما ببادبگفتار تو کهتر بدنژاد. فردوسی .گذشتی
بیدیانتفرهنگ مترادف و متضاد۱. بیدین، لامذهب ۲. ناپارسا، ناپرهیزگار، نامتدین، نامتقی ≠ بادیانت، پرهیزگار