بیضةلغتنامه دهخدابیضة. [ ب َ ض َ / بی ض َ ] (اِخ ) محلی است میان عذیب و واقصة در ارض حزن از دیار بنی یربوع بن حنظلة. (از معجم البلدان ).
بیضةلغتنامه دهخدابیضة. [ ب َ ض َ / بی ض َ ] (اِخ ) موضعی است بجانب صمان ازدیار بنی دارم بن مالک بن حنظلة. (از اقرب الموارد).
بیضةلغتنامه دهخدابیضة. [ ب َ ض َ / بی ض َ ] (اِخ ) موضعی است نزد ماوان نزدیکی ربذه با چاههای بسیار. (از معجم البلدان ).
بیضهگویش اصفهانی تکیه ای: xâya / toxm طاری: xâya طامه ای: xâye / toxm طرقی: xâya کشه ای: xâya نطنزی: xâya
بیضهلغتنامه دهخدابیضه . [ ب َ / ب ِ ض َ / ض ِ ] (از ع ، اِ) مأخوذ از بیضة تازی بمعنی خاگ و خایه ٔ حیوانات . (ناظم الاطباء). و با لفظ افکندن وانداختن و بر سنگ زدن و دادن و نهادن
سبک پریلغتنامه دهخداسبک پری . [ س َ ب ُ پ َ ] (حامص مرکب ) تیز پریدن . تیزروی : تیزتر از کبوتری برج ببرج می پردبیضه ٔ زر همی نهد دربدر از سبکپری .خاقانی .
تیزپرلغتنامه دهخداتیزپر. [ پ َ ] (نف مرکب ) همان تیزبال است . (آنندراج ). مرغی که به تندی و سرعت پرواز می کند. (ناظم الاطباء). که به شتاب پرد. که تند پرد. تیزپرواز. (یادداشت بخط
طاوسلغتنامه دهخداطاوس . [ وو ] (معرب ، اِ) طاووس . پرنده ای است معروف و آن را ابوالحسن ، وابوالوشی و صرّاخ ، و فلیسا، نیز نامند. پرنده ای است از پرندگان بلاد عجم ، تصغیر آن طویس
تخملغتنامه دهخداتخم . [ ت ُ ] (اِ) دانه . (برهان ). تخم درخت و غله . (فرهنگ رشیدی ). تخم غله و درخت ، چون تخم کدو و تخم ریحان و تخم گل و تخم سنبل و امثال آن . (آنندراج ). دانه