بحریتلغتنامه دهخدابحریت . [ ب ِ ] (ع ص ) ساده ٔ بی آمیغ چیزی . || برهنه و معری . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). و رجوع به نشوءاللغة ص 39 شود.
ژبهارتلغتنامه دهخداژبهارت . [ ژِ ] (اِخ ) اِمیل . ادیب فرانسوی . مولد نانسی بسال 1839 و وفات بسال 1908 م . مؤلف آثاری نیکو راجع به ایتالیای عهد تجدّد .
بحرودلغتنامه دهخدابحرود. [ب َ ] (اِخ ) دهی از دهستان فدیشه ٔ نیشابور در 12 هزارگزی شمال فدیشه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
باهراتلغتنامه دهخداباهرات . [ هَِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ باهرة. رجوع به باهرة شود. || کشتی ها بدان جهت که آب را شق کنند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
بیعرضهفرهنگ مترادف و متضاد۱. بیحال، بیصلاحیت، بیبخار، بیکفایت، بیلیاقت، نالایق ≠ باکفایت، لایق ۲. تنبل، ناکارآمد، لش ≠ کارآ، کارآمد، باعرضه، عرضهمند
بیسیرتفرهنگ مترادف و متضاد۱. بیآبرو، بیعرض، بدنام، بیناموس، رسوا، نانجیب ≠ نجیب، آبرومند ۲. فاجر، فاسق
بیشرففرهنگ مترادف و متضاد۱. بیآبرو، بیحیثیت، بیعرض، بیعزت، بیشرافت ۲. بیناموس، نانجیب ≠ شریف ۳. پست، رذل
بیعرضهفرهنگ مترادف و متضاد۱. بیحال، بیصلاحیت، بیبخار، بیکفایت، بیلیاقت، نالایق ≠ باکفایت، لایق ۲. تنبل، ناکارآمد، لش ≠ کارآ، کارآمد، باعرضه، عرضهمند