بیماری هیدروژنیhydrogen diseaseواژههای مصوب فرهنگستاننوعی شکست ناشی از اکسایش داخلی در امتداد مرزدانهها در مس حاوی مساکسید یکظرفیتی که به دلیل تمایل آن به انحلال با اکسیژن، در هنگام حرارت دیدن در هوا و درنتیجه تشکیل بخار حاصل از گرم کردن فلز در معرض هیدروژن رخ میدهد
بیماریلغتنامه دهخدابیماری . (حامص ، اِ) رنجوری ، و با لفظ پیچیدن ودادن مستعمل است . (آنندراج ). مرض و ناخوشی و رنجوری و ناتندرستی . (ناظم الاطباء). ناتندرستی . ناخوشی . آزار. انحراف مزاج بر اثر تغییر وضع ساختمان یا عمل انساج . (دائرة المعارف فارسی ). نالانی . رنجوری . رنج . درد. علت . ناخوشی .
بیماریفرهنگ فارسی عمیدرنجوری؛ ناخوشی؛ مرض.⟨ بیماری ارثی: (پزشکی) هریک از بیماریهایی که بهوسیلۀ پدرومادر یا اجداد به فرد منتقل میشود.⟨ بیماریهای زُهرَوی: (پزشکی) بیماریهای مقاربتی، از قبیل سوزاک و سیفلیس.⟨ بیماری عفونی: (پزشکی) مرضی که بهواسطۀ میکروب مخصوص عارض میشود و با تماس مستقی
بیماریdisease, malady, illness 2واژههای مصوب فرهنگستانهرنوع وضعیت غیرطبیعی در ساختار یا کارکرد بافتها یا اعضا یا دستگاههای بدن که با مجموعهای از علائم و نشانهها مشخص میشود متـ . مرض
بیماریدیکشنری فارسی به انگلیسیaffection, complaint, disease, disorder, ill, illness, malady, patho-, sickness
بیماریلغتنامه دهخدابیماری . (حامص ، اِ) رنجوری ، و با لفظ پیچیدن ودادن مستعمل است . (آنندراج ). مرض و ناخوشی و رنجوری و ناتندرستی . (ناظم الاطباء). ناتندرستی . ناخوشی . آزار. انحراف مزاج بر اثر تغییر وضع ساختمان یا عمل انساج . (دائرة المعارف فارسی ). نالانی . رنجوری . رنج . درد. علت . ناخوشی .
بیماریفرهنگ فارسی عمیدرنجوری؛ ناخوشی؛ مرض.⟨ بیماری ارثی: (پزشکی) هریک از بیماریهایی که بهوسیلۀ پدرومادر یا اجداد به فرد منتقل میشود.⟨ بیماریهای زُهرَوی: (پزشکی) بیماریهای مقاربتی، از قبیل سوزاک و سیفلیس.⟨ بیماری عفونی: (پزشکی) مرضی که بهواسطۀ میکروب مخصوص عارض میشود و با تماس مستقی
بیماریdisease, malady, illness 2واژههای مصوب فرهنگستانهرنوع وضعیت غیرطبیعی در ساختار یا کارکرد بافتها یا اعضا یا دستگاههای بدن که با مجموعهای از علائم و نشانهها مشخص میشود متـ . مرض
بیماریدیکشنری فارسی به انگلیسیaffection, complaint, disease, disorder, ill, illness, malady, patho-, sickness
بیماریلغتنامه دهخدابیماری . (حامص ، اِ) رنجوری ، و با لفظ پیچیدن ودادن مستعمل است . (آنندراج ). مرض و ناخوشی و رنجوری و ناتندرستی . (ناظم الاطباء). ناتندرستی . ناخوشی . آزار. انحراف مزاج بر اثر تغییر وضع ساختمان یا عمل انساج . (دائرة المعارف فارسی ). نالانی . رنجوری . رنج . درد. علت . ناخوشی .
بیماریفرهنگ فارسی عمیدرنجوری؛ ناخوشی؛ مرض.⟨ بیماری ارثی: (پزشکی) هریک از بیماریهایی که بهوسیلۀ پدرومادر یا اجداد به فرد منتقل میشود.⟨ بیماریهای زُهرَوی: (پزشکی) بیماریهای مقاربتی، از قبیل سوزاک و سیفلیس.⟨ بیماری عفونی: (پزشکی) مرضی که بهواسطۀ میکروب مخصوص عارض میشود و با تماس مستقی
بیماریdisease, malady, illness 2واژههای مصوب فرهنگستانهرنوع وضعیت غیرطبیعی در ساختار یا کارکرد بافتها یا اعضا یا دستگاههای بدن که با مجموعهای از علائم و نشانهها مشخص میشود متـ . مرض
ریشهکنی بیماریdisease eradicationواژههای مصوب فرهنگستانقطع انتقال بیماری و پیدا نشدن مورد جدیدی از آن در مدت معین