آمدن
۱توقف کن – بایست ۲بمان – اقامت کن
چیزی یا کسی را هم شان خود ندانستنبه خاطر حفظ شان و منزلت ...
جوش آمدن مایعات
جوانه زدن دانه های غلات
۱آماده شدن ۲سرحال شدن
ور آمدن حبوبات پخته شده
در بیموئن
بیزار شدن – نفرت داشتن
حرف بیموئن
جیک بیموئن
جور بیموئن – جریمان