بیورانلغتنامه دهخدابیوران . [ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کوهپایه ٔ بخش نوبران شهرستان ساوه و 1457 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
بورانburan, purga, burgaواژههای مصوب فرهنگستانباد قوی شمالشرقی در روسیه و آسیای مرکزی متـ . سپیدبوران white buran
بورانلغتنامه دهخدابوران . (ترکی ، اِ) باران یا برفی که با باد باشد. (فرهنگ فارسی معین ). || باد شدیدی که برفهای کوه را از جایی بجایی منتقل کند. (فرهنگ فارسی معین ).- باد و بوران ؛ سرما و باد و برف شدید. (فرهنگ عامیانه ٔ جمالزاده ).
بورانلغتنامه دهخدابوران . (اِخ ) نام دختر حسن بن سهل که زوجه ٔ مأمون عباسی بوده وبورانیه که طعامی است معروف ، منسوب بدو است . اما شیخ الرئیس در شفا گفته : بورانی منسوب است به بوران دخت بنت خسروپرویز که مقدم بوده . (از آنندراج ) (از انجمن آرا). نام زن مأمون خلیفه . (از اشتینگاس ). نام زن مأم
مرگ آسالغتنامه دهخدامرگ آسا. [ م ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان آلان بخش سردشت شهرستان مهاباد، واقع در 13 هزار و پانصدگزی جنوب غربی سردشت و 12هزارگزی جنوب راه ارابه رو بیوران به سردشت . آب آن از چشمه و محصول آن غلات و توتون و مازو
بانولغتنامه دهخدابانو. (اِخ ) دهی است از دهستان بریاجی بخش سردشت شهرستان مهاباد که در5 هزارگزی جنوب باختری سردشت و 4 هزارگزی جنوب راه بیوران به سردشت واقع است . دارای 42 تن سکنه ، آب از رودخا
خری عاقلانلغتنامه دهخداخری عاقلان . [ خ ِ ق ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بریاجی بخش سردشت شهرستان مهاباد، واقع در 6 هزارگزی جنوب باختری سردشت و 6 هزارگزی جنوب ارابه رو بیوران به سردشت . کوهستانی و جنگلی و معتدل و سالم . آب آن از رو
کازانلغتنامه دهخداکازان . (اِخ ) دهی از دهستان بریاجی بخش سردشت شهرستان مهاباد، 5هزارگزی جنوب باختری سردشت ، 4500 گزی جنوب ارابه رو بیوران به سردشت . کوهستانی و جنگلی و معتدل و سکنه ٔ آن 58 تن
گولانلغتنامه دهخداگولان . (اِخ ) دهی است از دهستان بریاحی بخش سردشت مهاباد. در 4000 گزی جنوب باختر سردشت و 25000 گزی جنوب راه ارابه رو بیوران به سردشت . کوهستانی و جنگل و هوای آن معتدل و سکنه ٔ آن 10