سطح بیخطرno effect level, NELواژههای مصوب فرهنگستانحداکثر مقدار یک افزودنی بیآنکه اثر سوء بر جای گذارد
خطرلغتنامه دهخداخطر. [ خ َ طَ ] (ع مص ) بلندقدر و بلندمرتبه گردیدن . (منتهی الارب ). خُطور. || (اِ) وسمه . رنگ . (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ). کتم (بحر الجواهر): عرب وسمه
کارآزمایی بالینی 2clinical trial 1واژههای مصوب فرهنگستاننوعی فعالیت پژوهشی شامل تجویز یک دارو یا روش درمانی برای ارزیابی کارایی و بیخطری آن متـ . کارآزمایی درمانی therapeutic trial
یاکندفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده= یاقوت: ◻︎ کجا تو باشی گردند بیخطر خوبان / جمست را چه خطر هر کجا بُوَد یاکند (شاکر بخاری: شاعران بیدیوان: ۴۶).