بیخوابی آغازینinitial insomniaواژههای مصوب فرهنگستاندشواری در بهخوابرفتن، عموماً ناشی از تنش و اضطراب یا افسردگی
بی خوابیلغتنامه دهخدابی خوابی . [ خوا / خا] (حامص مرکب ) افراط بیداری باشد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). سهر. سهاد. (نصاب ). به خواب نرفتن : خواب در چشم آورد گویند کوک و کوکناربا فراقت روی او داروی بی خوابی شود. خسر
بیخوابیinsomnia, agrypnia, ahypnia, ahypnosia, anhypniaواژههای مصوب فرهنگستانفقدان یا کاهش توانایی بهخوابرفتن یا فقدان تداوم خواب
بیخوابیinsomnia, agrypnia, ahypnia, ahypnosia, anhypniaواژههای مصوب فرهنگستانفقدان یا کاهش توانایی بهخوابرفتن یا فقدان تداوم خواب
بیخوابیinsomnia, agrypnia, ahypnia, ahypnosia, anhypniaواژههای مصوب فرهنگستانفقدان یا کاهش توانایی بهخوابرفتن یا فقدان تداوم خواب