رأی با دستvote by show of hands, show of handsواژههای مصوب فرهنگستاننوعی رأی شمارشی که در آن رأیدهندگان با بالا بردن دست نظر موافق خود را اعلام میکنند
بی گذشتلغتنامه دهخدابی گذشت .[ گ ُ ذَ ] (ص مرکب ) (از: بی + گذشت ) بی اغماض . کم عفو. که هیچ عفو و اغماض ندارد: دشمنی بی گذشت داریم . آدمی بی گذشت است . (یادداشت مؤلف ). || مردی بی گذشت ؛ بخیل . (یادداشت مؤلف ). رجوع به گذشت شود.
بی گذشتدیکشنری فارسی به انگلیسیhard, inexorable, relentless, rigid, stern, strait-laced, uncharitable, uncompromising, unforgiving, unsparing, unyielding