بیمانعbarrier-freeواژههای مصوب فرهنگستانویژگی تسهیلاتی که استفاده از آنها برای همۀ افراد از جمله معلولان بهسهولت امکانپذیر باشد
بی مانعلغتنامه دهخدابی مانع. [ ن ِ ] (ص مرکب ) (از:بی + مانع) آزاد. بی بازدارنده . رجوع به مانع شود.
آسیای بیپیمانهdoserless grinderواژههای مصوب فرهنگستانآسیایی که پیمانه ندارد و در آن قهوه ازطریق مجرایی ناودانی خارج میشود
بی رادع و مانعلغتنامه دهخدابی رادع و مانع. [ دِ ع ُ ن ِ ] (ترکیب عطفی ) سرخود و لگام گسیخته . که پیش گیرنده و بازدارنده ندارد. و رجوع به رادع و مانع شود.