بدررولغتنامه دهخدابدررو. [ ب ِ دَ رُو ] (اِ مرکب ) یک قسم از تنبوشه ٔ آبگذر. (ناظم الاطباء). موری . رهگذر آب . (آنندراج ).
فشار اشباع بیدَرروadiabatic saturation pressureواژههای مصوب فرهنگستانفشاری که در آن بستههوای مرطوب با انبساط بهصورت بیدَررو خشک، به سیری میرسد متـ . فشار میعان condensation pressure فشار میعان بیدَررو adiabatic condensation pressure
فشار اشباع بیدَرروadiabatic saturation pressureواژههای مصوب فرهنگستانفشاری که در آن بستههوای مرطوب با انبساط بهصورت بیدَررو خشک، به سیری میرسد متـ . فشار میعان condensation pressure فشار میعان بیدَررو adiabatic condensation pressure
زممغناطیسیcryomagneticواژههای مصوب فرهنگستانمربوط به تولید دماهای بسیار کم ازطریق وامغناطش بیدررو در نمک پارامغناطیس
چرخۀ کارنوCarnot cycleواژههای مصوب فرهنگستانچرخهای ترمودینامیکی که از چهار فرایند برگشتپذیر متوالی، شامل دو فرایند بیدررو و دو فرایند همدما، تشکیل شود
دمای تَرwet-bulb temperatureواژههای مصوب فرهنگستاندمایی که بستههوا در شرایط بیدررو و فشارثابت براثر سرمایش ناشی از تبخیر تا نقطۀ اشباع کسب میکند
گرمایش پلاسماplasma heatingواژههای مصوب فرهنگستانافزایش تحرک گرمایی کاتورهای ذرات پلاسما که به روشهای مختلفی، از جمله گرمایش اهمی و تراکم بیدررو، صورت میگیرد
فشار اشباع بیدَرروadiabatic saturation pressureواژههای مصوب فرهنگستانفشاری که در آن بستههوای مرطوب با انبساط بهصورت بیدَررو خشک، به سیری میرسد متـ . فشار میعان condensation pressure فشار میعان بیدَررو adiabatic condensation pressure