تأخیر هندسیgeometric delayواژههای مصوب فرهنگستانتأخیر ناشی از عوامل فیزیکی و واپایشی تردد در حرکت یک وسیلۀ نقلیه بیآنکه سایر وسایل نقلیه حرکت آن را سد کرده باشند
تاخردیکشنری عربی به فارسیپس افت , تاخير , کم هوشي , عدم رشد فکري , شتاب منفي , ديرکرد , تاخير ورود , دير امدن
تأخیرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان تأخیر، تأنی، معطلی، دیرکرد، دیر بودن تردید، احتیاط تعویق، وقتکُشی، تاکتیک تاخیری، بهتعویق انداختن، وقت خریدن، زمان بهدست آوردن، بازداشتن، کارشکنی، اشکالتراشی، بازدارندگی، منع، تعرض، ممانعت کُندی، سستی، طمأنینه، آهستگی تعلیق، استمهال، مهلت قانونی خواستن، مسکوتگذاشتن، عدم فعالیت دفع ال
زمان تأخیرdelay timeواژههای مصوب فرهنگستانزمان ازدسترفتۀ ناشی از بینظمی وسایل نقلیه یا عابران پیاده که مانع از حرکت روان وسایل نقلیه و تخلیۀ بهموقع تقاطعهای چراغدار شود متـ . تأخیر 3
تأخیرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان تأخیر، تأنی، معطلی، دیرکرد، دیر بودن تردید، احتیاط تعویق، وقتکُشی، تاکتیک تاخیری، بهتعویق انداختن، وقت خریدن، زمان بهدست آوردن، بازداشتن، کارشکنی، اشکالتراشی، بازدارندگی، منع، تعرض، ممانعت کُندی، سستی، طمأنینه، آهستگی تعلیق، استمهال، مهلت قانونی خواستن، مسکوتگذاشتن، عدم فعالیت دفع ال