تالولغتنامه دهخداتالو. (اِخ ) یکی از آبادیهای زیارت خواسته رود، در استراباد رستاق . رجوع به سفرنامه ٔ مازندران بخش انگلیسی ص 128 و ترجمه ٔ وحید مازندرانی ص 171 شود.
تألیفلغتنامه دهخداتألیف . [ت َءْ ] (ع مص ) جمع کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). جمع نمودن . (منتهی الارب ). جمع نمودن با ترتیب . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). سازواری دادن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). فراهم آوردن . (دهار) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). دو چیز یا چند چیز
تألیفیenharmonic 1واژههای مصوب فرهنگستانویژگی یکی از سه تتراکورد دانگهای موجود در موسیقی قدیم یونان که دو فاصلۀ پایین آن تقریباً ربع پرده است
حافظۀ تألیفیconstructive memoryواژههای مصوب فرهنگستانحافظهای که برخی اجزای آن از معلومات قبلی و اطلاعات عمومی فرد حاصل شده است، نه از آنچه از واقعه در یاد مانده است
تألیفیenharmonic 1واژههای مصوب فرهنگستانویژگی یکی از سه تتراکورد دانگهای موجود در موسیقی قدیم یونان که دو فاصلۀ پایین آن تقریباً ربع پرده است
حق التألیففرهنگ فارسی معین(حَ قُّ تَُ) [ ع . ] (اِمر.) مزد و پاداش و پولی که به مؤلفان در ازای تألیف کتابی پرداخته می شود.
مقیاس تألیفcompilation scaleواژههای مصوب فرهنگستانمقیاسی که نقشه در آن تألیف میشود و ممکن است با مقیاس بیانشده در نقشه تفاوت داشته باشد