ثامللغتنامه دهخداثامل . [ م ِ ] (ع ص ) شمشیری که از دیر صیقل نشده . || بلد ثامل ؛ ای یحمل المقام . (منتهی الارب ).
تاملدیکشنری عربی به فارسیتفکر کردن , درنظر داشتن , انديشيدن , انديشه کردن , قصد کردن , تدبير کردن , سربجيب تفکر فرو بردن , عبادت کردن , سنجيدن , تعمق کردن , سنجش
تأمللغتنامه دهخداتأمل . [ ت َ ءَم ْ م ُ ](ع مص ) نیک نگریستن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار) (فرهنگ نظام ). نیک نگریستن در چیزی . (آنندراج ). نگاه کردن . (ناظم الاطباء). اندیشیدن تا عاقبت کاری معلوم شود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اندیشه کردن . (آنندراج ) (فرهنگ نظام ). تفکر. (از
تأملcontemplationواژههای مصوب فرهنگستاندومین مرحلۀ تغییر رفتار اعتیادی که در آن مُراجع وجود مشکل اعتیادی را پذیرفته است، اما هنوز برای تغییر مصمم نیست متـ . مرحلۀ تأمل contemplation stage
پیشتأملprecontemplationواژههای مصوب فرهنگستاناولین مرحلۀ تغییر رفتار اعتیادی که در آن مُراجع به وجود مشکل اعتیادی اقرار ندارد و نیاز به تغییر را در خود احساس نمیکند متـ . مرحلۀ پیشتأمل precontemplation stage
تأملcontemplationواژههای مصوب فرهنگستاندومین مرحلۀ تغییر رفتار اعتیادی که در آن مُراجع وجود مشکل اعتیادی را پذیرفته است، اما هنوز برای تغییر مصمم نیست متـ . مرحلۀ تأمل contemplation stage