تأییدشدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی - خاص یدشده، مصوب قابلقبول، بهجا، وارد، مسموع، معقول، موجه◄ منطقی، باورکردنی، تأییدکننده
سوءمصرف موادsubstance abuse, drug abuseواژههای مصوب فرهنگستانمصرف مواد یا دارو بهنحویکه مغایر با الگوی تأییدشدۀ طبی باشد
زیستمانندbiosimilarواژههای مصوب فرهنگستانمحصولی زیستی با شباهت بسیار به یک محصول زیستیِ از پیشتأییدشده در سازمان غذا و دارو
مویدواژهنامه آزادتاییدکننده، تقویتکننده، محکمکننده، تاییدشده، نیرودادهشده ( اسم ) 1 - تایید کننده . 2 - محکم کننده استوار دارنده جمع : مویدین . نجاح الموید