تونکهلغتنامه دهخداتونکه . [ ن َ ک َ / ت ُ وَ ک َ / ک ِ ] (اِ) به معنی تونک است که گنجینه و مخزن باشد... . (برهان ) (آنندراج ). به معنی تونک است . (فرهنگ جهانگیری ). گنجینه . (شرفنامه ٔ منیری ). گنجینه و مخزن و انبار. || شب و ل
يَبْلُغَفرهنگ واژگان قرآنکه برسد (عبارت "حَتَّىٰ يَبْلُغَ ﭐلْکِتَابُ أَجَلَهُ" يعني : تااينکه عِدّه وفات به سر رسد)
حتيدیکشنری عربی به فارسیزوج , تا , تااينکه , تاانکه , تاوقتيکه , کشت کردن , زراعت کردن , زمين را کاشتن , دخل پول , کشو , دخل دکان , قلک , يخرفت , وقتي که , تا وقتي که
چونفرهنگ مترادف و متضاد۱. برایاینکه، چونکه، زیرا ۲. چونان، شبیه، مانند، مثل ۳. وقتی، هنگامی ۴. چسان، چطور، چگونه ۵. چو ≠ چرا، برایچه ۶. اگر ۷. تا، تااینکه
جرهملغتنامه دهخداجرهم . [ ج ُ هَُ ] (اِخ ) قبیله ای است از یمن که در حوالی مکه ٔ معظمه فرودآمدند و حضرت اسماعیل در آن قبیله تزوج کرد. (منتهی الارب ) (از آنندراج ). صاحب صبح الاعشی آرد: طایفه ٔ اول از عرب عاربه طائفه ٔ بنوجرهم بن قحطان است . و این طائفه غیر از طائفه ٔ جرهم اولی است .و آنان ابت
جان بن جانلغتنامه دهخداجان بن جان . [ جان ْ ن ِ ب ِ ] (اِخ ) نام طایفه ٔ جن که در افسانه های تاریخی یاد شده است . مؤلف روضةالصفا آرد: ذکر جان بن الجان که بلسان شرع ایشان را جن ّ گویند و ریاست ابلیس لعین . از ابن عباس روایت کرده اند که اسم ابوالجن ّ سوما است و جان لقب او.در اسفار آدم مسطور است که ج