تابش زمینهbackground radiationواژههای مصوب فرهنگستانتابش یونندهای که بهطور طبیعی در محیط وجود دارد و از پرتوهای کیهانی و ایزوتوپهای پرتوزا در خاک و هوا ناشی میشود
تابشلغتنامه دهخداتابش . [ ب َ / ب ِ ] (اِمص ) روشنی و فروغ آفتاب و شمع و پرتو آتش . (آنندراج ) (برهان ) (انجمن آرا).بریص ؛ درخش و تابش چیزی . (منتهی الارب ) : به گرز نبردی بر افراسیاب کنم تیره گون تابش آفتاب . <p class="aut
تأبیشلغتنامه دهخداتأبیش . [ ت َءْ ] (ع مص ) فراهم آوردن . || گرفتن ردی و جید سخن بهم آمیخته را. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
تابش زمینۀ کیهانیcosmic background radiationواژههای مصوب فرهنگستانتابشی با بسامدهای ریزموج که متناظر با تابش جسمی سیاه در دمای 3 کلوین است
تابش کیهانیcosmic radiationواژههای مصوب فرهنگستانتابش زمینهای که منبع کهکشانی و فراکهکشانی ناویژه دارد
دمای زمینهbackground temperatureواژههای مصوب فرهنگستاندمای ناشی از تابش زمینۀ کیهانی پخششده در محل مورد نظر
ناهمسانگردی دوقطبیdipole anisotropyواژههای مصوب فرهنگستانتغییرات ظاهری در دمای تابش زمینهکیهانی (cosmic background) که از حرکت منظومۀ شمسی به وجود میآید
تابشلغتنامه دهخداتابش . [ ب َ / ب ِ ] (اِمص ) روشنی و فروغ آفتاب و شمع و پرتو آتش . (آنندراج ) (برهان ) (انجمن آرا).بریص ؛ درخش و تابش چیزی . (منتهی الارب ) : به گرز نبردی بر افراسیاب کنم تیره گون تابش آفتاب . <p class="aut
تابشلغتنامه دهخداتابش . [ ب َ / ب ِ ] (اِمص ) روشنی و فروغ آفتاب و شمع و پرتو آتش . (آنندراج ) (برهان ) (انجمن آرا).بریص ؛ درخش و تابش چیزی . (منتهی الارب ) : به گرز نبردی بر افراسیاب کنم تیره گون تابش آفتاب . <p class="aut
پادتابشcounterradiationواژههای مصوب فرهنگستانشار پایینسوی تابش موجبلند بر روی یک سطح معین که معمولاً بهمثابۀ سطح زمین در نظر گرفته میشود
پایشگری تابشradiation monitoringواژههای مصوب فرهنگستاناندازهگیری مداوم یا دورهای مقدار تابش موجود در محیطی معین
پستابشback projection, rear projection, back screen projectionواژههای مصوب فرهنگستاننمایش تصاویر پسزمینه با قرار دادن فراتاب در پشت پردۀ نیمهشفافی که در پسزمینۀ صحنه قرار دارد