تابلولغتنامه دهخداتابلو. (فرانسوی ، اِ) ، پرده . پرده ٔ نقاشی . نمایش یاتصویربرجسته : تابلونویس ، تابلوسازی ، تابلو نویسی .
تابلوفرهنگ فارسی عمید۱. پردهای که روی آن تصویر کسی، چیزی، یا منظرهای را ترسیم کرده باشند.۲. صفحۀ فلزی یا چوبی که که بر سر در مکانها، گذرگاهها، فروشگاهها و مؤسسهها نصب میکنند و نام یا اطلاعات دیگری راجع به آن محل را بر روی آن درج مینمایند.۳. (صفت) [عامیانه، مجاز] انگشتنما؛ شهره.
اشارةدیکشنری عربی به فارسینشان , اشاره , دلا لت , اشعار , نشانه , ذکر , تذکر , ياداوري , نام بردن , ذکر کردن , اشاره کردن , علا مت , اثر , صورت , ايت , تابلو , اعلا ن , امضاء کردن , امضاء , نشان گذاشتن , سيگنال , علا مت دادن
تابلولغتنامه دهخداتابلو. (فرانسوی ، اِ) ، پرده . پرده ٔ نقاشی . نمایش یاتصویربرجسته : تابلونویس ، تابلوسازی ، تابلو نویسی .
تابلوفرهنگ فارسی عمید۱. پردهای که روی آن تصویر کسی، چیزی، یا منظرهای را ترسیم کرده باشند.۲. صفحۀ فلزی یا چوبی که که بر سر در مکانها، گذرگاهها، فروشگاهها و مؤسسهها نصب میکنند و نام یا اطلاعات دیگری راجع به آن محل را بر روی آن درج مینمایند.۳. (صفت) [عامیانه، مجاز] انگشتنما؛ شهره.
تابلولغتنامه دهخداتابلو. (فرانسوی ، اِ) ، پرده . پرده ٔ نقاشی . نمایش یاتصویربرجسته : تابلونویس ، تابلوسازی ، تابلو نویسی .
تابلوفرهنگ فارسی عمید۱. پردهای که روی آن تصویر کسی، چیزی، یا منظرهای را ترسیم کرده باشند.۲. صفحۀ فلزی یا چوبی که که بر سر در مکانها، گذرگاهها، فروشگاهها و مؤسسهها نصب میکنند و نام یا اطلاعات دیگری راجع به آن محل را بر روی آن درج مینمایند.۳. (صفت) [عامیانه، مجاز] انگشتنما؛ شهره.