تابقورلغتنامه دهخداتابقور. (ع اِ) (مغولی ، اِ) فرع ِ خراج : و از ولایات وجوه تابقور و چهار پای و آلات و مزدور می آوردند و خلایق را زحمات می رسید و اکثر تلف می شد و کسانی که بر سر آن می بودند اللیلة و حبلی می گفتند. (تاریخ غازانی ص 202).<
شتابکاریلغتنامه دهخداشتابکاری . [ ش ِ ] (حامص مرکب ) عمل شتابکار. حالت و کیفیت شتابکار. تعجیل . عدم تأنی . شتاب . (ناظم الاطباء). خَطَل ؛ شتابکاری . (منتهی الارب ).