لغتنامه دهخدا
تارتار. (ص مرکب ، اِ مرکب ) ریزه ریزه و پاره پاره و ذره ذره . (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا). ذره ذره کردن و ریزریز ساختن . (شرفنامه ٔ منیری ). پاره پاره شده مثل تارهای مو و ابریشم . (فرهنگ نظام ) : بنگرید اکنون بنات النعش وار از دست مرگ نیزه