تاسکینلغتنامه دهخداتاسکین . [ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان جمع آبرود، بخش حومه ٔ شهرستان دماوند واقع در 16هزارگزی جنوب دماوند، بر سر راه فرعی گیلان . سردسیر است و 205 تن سکنه دارد. آب آن از قنات زهاب رودخانه ٔ آب سرد و محصول آن
توشکونلغتنامه دهخداتوشکون . (اِخ ) دهی از دهستان خرم آباد شهرستان شهسوار است که 350تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3). رجوع به سفرنامه ٔ رابینو بخش انگلیسی ص 23 و <span class="hl" dir
توشقانلغتنامه دهخداتوشقان . (ترکی ، اِ) لفظ ترکی است به معنی خرگوش . از لغات ترکی نوشته شد. (غیاث اللغات ) (ازآنندراج ). و امروز خرگوش را توشان و دوشان گویند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به ماده ٔ بعد شود.
توشکانلغتنامه دهخداتوشکان . (اِ) گلخن و آتشدان گرمابه و حمام را گویند. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آتشدان گرمابه . (شرفنامه ٔ منیری ). آتشدان گرمابه باشد و آن را تون نیز گویند. (فرهنگ جهانگیری ).
توسکائیانBetulaceaeواژههای مصوب فرهنگستانتیرهای از راشسانان، به شکل درخت و درختچه، با برگهای متناوب و کامل و خزانکننده و گلآذینهای سنبلۀ تکجنسی