تأجللغتنامه دهخداتأجل . [ ت َ ءَج ْ ج ُ ] (ع مص ) گله گله شدن گاو دشتی و آهو و آنچه بدان ماند. (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). || پس ماندن گله ٔ گاوان . || درنگ کردن و جمع شدن قوم از جاها. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). گرد آمدن قوم بر چیزی . (از اقرب الموارد). || گرد آمدن آب در آبگیر. (تاج ا
تاجيلدیکشنری عربی به فارسیتعطيل موقتي , برخاست , تعويض , احاله بوقت ديگر , مهلت قانوني , استمهال , مهلت , فرجه , امان , استراحت , تمديد مدت , رخصت , فرجه دادن
تأجیللغتنامه دهخداتأجیل . [ ت َءْ ] (ع مص ) فرمان دادن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). || مهلت دادن . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (ترجمان علامه جرجانی ). تمهیل . مقابل تعجیل : تامن بحضرت شاه روم و ضرر تعجیل و منفعت تأجیل سیاست بازنمایم . (
تأزللغتنامه دهخداتأزل . [ ت َ ءَزْ زُ ] (ع مص ) تنگ شدن سینه . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به تأزق شود.
تاجلی خانملغتنامه دهخداتاجلی خانم . [ ن ُ ] (اِخ ) یکی از زنان بسیار زیباو از محبوبه های شاه اسماعیل صفوی ، مسیح پاشازاده درمحاربه ٔ چالدران او را اسیر کرد وی با دادن گوشوارهای بسیار قیمتی - که از سنگ پر بهائی موسوم به لعل بی رگ بود- از اسارت رهائی یافت . (قاموس الاعلام ترکی ).
متأجللغتنامه دهخدامتأجل . [ م ُ ت َ ءَج ْ ج ِ ] (ع ص ) آب گردآمده در قرارگاه خود. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || گله و رمه ٔ پس مانده و درنگ کرده . || گروه فراهم آمده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). || مهلت خواهنده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و ر
متأجللغتنامه دهخدامتأجل . [ م ُ ت َ ءَج ْ ج َ ] (ع ص ) جمعشده در یک جا. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).
متأجللغتنامه دهخدامتأجل . [ م ُ ت َ ءَج ْ ج ِ ] (ع ص ) آب گردآمده در قرارگاه خود. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || گله و رمه ٔ پس مانده و درنگ کرده . || گروه فراهم آمده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). || مهلت خواهنده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و ر
مستأجللغتنامه دهخدامستأجل . [ م ُ ت َءْ ج ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از مصدر استیجال . مهلت خواهنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ).آنکه مهلت خواهد. رجوع به استئجال و استیجال شود.