تالگیلغتنامه دهخداتالگی . (اِ) تالکی . (ناظم الاطباء). گشنیز صحرائی . (فرهنگ رشیدی ) (الفاظ الادویه ). و رجوع به تالکی شود.
تالیفرهنگ فارسی عمید۱. آنکه بعد بیاید؛ ازپیآینده؛ تابع؛ پیرو.۲. [قدیمی] تلاوتکننده.۳. (اسم) (منطق) [قدیمی] جزء مؤخر جملۀ شرطیه.
تألیلغتنامه دهخداتألی . [ ت َ ءَل ْ لی ] (ع مص ) (از «أل و») سوگند خوردن . (زوزنی ) (دهار) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). سوگند یاد کردن . (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد).