تبتبةلغتنامه دهخداتبتبة. [ ت َ ت َ ب َ ] (ع مص ) پیر و ضعیف گردیدن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تبتب الرجل تبتبة؛ پیر شد. (از قطر المحیط).
طبطبةدیکشنری عربی به فارسیگيره اي که مته را در ماشين نگه ميدارد , مرغک , عزيزم , جانم , جوجه مرغ تکان , صدايي که براي راندن حيوان بکار ميرود
طبطبهلغتنامه دهخداطبطبه . [ طَ طَ ب َ ] (ع اِمص ) (الطب ...) من العیوب الخلقیة فی الفرس ، و هو ان تسترجی جحفلته السفلی فاذا سار حرکها و طبطبها، کالبعیر الاهدل - و ان یکون فی حنکه شامة سوداء و سائر فمه ابیض . (صبح الاعشی ج 2 ص 25</spa
طبطبةلغتنامه دهخداطبطبة. [ طَ طَ ب َ ] (ع اِ) بانگ وآواز تلاطم سیل . (منتهی الارب ). آواز آب . آواز موج زدن سیل . (منتخب اللغات ). بانگ آب . (مهذب الاسماء). || حکایت بانگ سیل . || آواز پای وقت دویدن . || آواز تازیانه . (منتهی الارب ).