تجازرلغتنامه دهخداتجازر. [ ت َ زُ ] (ع مص ) با هم دشنام دادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). دشنام دادن یکدیگر را. (از اقرب الموارد) (قطر المحیط). تجارز.
تزاجرلغتنامه دهخداتزاجر. [ ت َ ج ُ ] (ع مص ) زجر کردن بعضی مر بعضی را از منکر. (ناظم الاطباء). بازداشتن بعضی مر بعضی را از منکر. (از اقرب الموارد). بازداشتن گروهی مر گروهی را از شر. (از المنجد). || یکدیگر را به هیجان آوردن لشکریان . (ناظم الاطباء).
تجزرلغتنامه دهخداتجزر. [ ت َ ج َزْ زُ ] (ع مص ) تجزروا فی القتال ؛ بمعنی اجتزروا فی القتال است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). کشتن در رزمگاه و پاره پاره نهادن کشته را برای درندگان .
تجارزلغتنامه دهخداتجارز. [ ت َ رُ ] (ع مص ) با هم دشنام دادن . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تجازر. || با یکدیگر بدی کردن بقول و فعل . (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) .