تجاوزکارانهلغتنامه دهخداتجاوزکارانه . [ ت َ وُ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) رجوع به تجاوز و تجاوزکار شود.
تعرضآمیزفرهنگ مترادف و متضاد۱. عتابآلود، عتابآمیز، معترضانه، مخالفت آمیز، معترضانه ۲. تجاوزکارانه، تجاوزگرانه
bristleدیکشنری انگلیسی به فارسیسوزش، موی زبر، موی خوک، موی سیخ، مو، سیخ شدن، اماده جنگ شدن، رویه تجاوزکارانه داشتن