تحرريدیکشنری عربی به فارسیازاده , نظر بلند , داراي سعه نظر , روشنفکر , ازادي خواه , زياد , جالب توجه , وافر , سخي
گذرهای تحریریmelismatic passagesواژههای مصوب فرهنگستاننوعی گذر که شامل نغمههایی است که بر روی یک هجای متن خوانده میشود
تحریراًلغتنامه دهخداتحریراً. [ ت َ رَن ْ ] (ع ق ) وقت تحریر و هنگام تحریر. (ناظم الاطباء). نوع نوشتنی .
تحریریهفرهنگ فارسی معین(تَ یِّ) [ ع . ] (ص نسب .) مؤنث تحریری (منسوب به تحریر). ؛~هیئت ~: هیئت نویسندگان یک روزنامه ، یک مجله و مانند آن .
گذرهای تحریریmelismatic passagesواژههای مصوب فرهنگستاننوعی گذر که شامل نغمههایی است که بر روی یک هجای متن خوانده میشود
شاهکاملغتنامه دهخداشاهکام . (اِ مرکب ) تحریری از شاهگام باشد و آن نوعی از رفتار اسب است . (آنندراج ). رجوع بشاهگام شود.
تحریریهفرهنگ فارسی معین(تَ یِّ) [ ع . ] (ص نسب .) مؤنث تحریری (منسوب به تحریر). ؛~هیئت ~: هیئت نویسندگان یک روزنامه ، یک مجله و مانند آن .
گذرهای تحریریmelismatic passagesواژههای مصوب فرهنگستاننوعی گذر که شامل نغمههایی است که بر روی یک هجای متن خوانده میشود