تحریر کردنلغتنامه دهخداتحریر کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نوشتن . (ناظم الاطباء) : و آنرا من تحریر کردم که بوالفضلم . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 296). استادم منشور باکالنجار تحریر کرد. (ایضاً ص 345). من که بو
تحررلغتنامه دهخداتحرر. [ ت َ ح َرْ رُ ] (ع مص ) آزاد گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تحرر بنده ؛ آزاد گردیدن او. (اقرب الموارد) (قطر المحیط).
تحریرلغتنامه دهخداتحریر. [ ت َ ] (اِخ ) نام کتاب در علم اشکال هندسه از اقلیدس . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). تحریر اقلیدس ؛ کتابی در اشکال هندسی ، از اقلیدس . (ناظم الاطباء). رجوع به اقلیدس شود.
تحریرلغتنامه دهخداتحریر. [ ت َ ] (ع مص ) آزاد بکردن . (تاج المصادر بیهقی ). آزاد کردن . (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). تحریر رقبه ؛ آزاد کردن بنده را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آزاد کردن غلام و کنیزک . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (از فرهنگ نظام ). آزاد گردانیدن بنده . (از اقرب
تعریرلغتنامه دهخداتعریر. [ ت َ ] (ع مص ) سرگین در زمین زدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (ازاقرب الموارد). بار افکندن زمین را. (منتهی الارب ). بار افکندن زمین را. و بار سرگین حیوانات را گویند که بجهت قوت زراعت به زمین کم زور ریزند. (آنندراج ).
تحریر دادنلغتنامه دهخداتحریر دادن . [ ت َ دَ ] (مص مرکب ) پیچیدگی در آواز دادن . (ناظم الاطباء). غلط دادن آواز. تحریر صوت . رجوع به تحریر شود.
تحریرلغتنامه دهخداتحریر. [ ت َ ] (اِخ ) نام کتاب در علم اشکال هندسه از اقلیدس . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). تحریر اقلیدس ؛ کتابی در اشکال هندسی ، از اقلیدس . (ناظم الاطباء). رجوع به اقلیدس شود.
تحریرلغتنامه دهخداتحریر. [ ت َ ] (ع مص ) آزاد بکردن . (تاج المصادر بیهقی ). آزاد کردن . (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). تحریر رقبه ؛ آزاد کردن بنده را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آزاد کردن غلام و کنیزک . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (از فرهنگ نظام ). آزاد گردانیدن بنده . (از اقرب
تحریرفرهنگ فارسی عمید۱. نوشتن.۲. (اسم) نوشته.۳. (موسیقی) کش دادن صوت هنگام آوازخوانی؛ چهچهه.۴. [قدیمی] آزاد ساختن بنده.۵. [قدیمی] آزاد کردن.
کاغذ تحریرلغتنامه دهخداکاغذ تحریر. [ غ َ ذِ ت َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کاغذی که بروی آن می نویسند و نفج نیز گویند. (ناظم الاطباء). کاغذ نوشتنی .
لوازم التحریرلغتنامه دهخدالوازم التحریر. [ل َ زِ مُت ْ ت َ ] (ع اِ مرکب ) اسباب و آلات نوشتن از قلم ، سر قلم ، کاغذ، دوات ، مرکب و غیره . نوشت افزار.
تحریرلغتنامه دهخداتحریر. [ ت َ ] (اِخ ) نام کتاب در علم اشکال هندسه از اقلیدس . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). تحریر اقلیدس ؛ کتابی در اشکال هندسی ، از اقلیدس . (ناظم الاطباء). رجوع به اقلیدس شود.
تحریرلغتنامه دهخداتحریر. [ ت َ ] (ع مص ) آزاد بکردن . (تاج المصادر بیهقی ). آزاد کردن . (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). تحریر رقبه ؛ آزاد کردن بنده را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آزاد کردن غلام و کنیزک . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (از فرهنگ نظام ). آزاد گردانیدن بنده . (از اقرب
تحریرفرهنگ فارسی عمید۱. نوشتن.۲. (اسم) نوشته.۳. (موسیقی) کش دادن صوت هنگام آوازخوانی؛ چهچهه.۴. [قدیمی] آزاد ساختن بنده.۵. [قدیمی] آزاد کردن.