خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تخبط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تخبط
لغتنامه دهخدا
تخبط. [ ت َ خ َب ْ ب ُ ] (ع مص ) زدن شتر دست را بر زمین . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). به شدت زدن کسی یا چیزی را. یقال : تخبط البعیر بیده الارض َ؛ اذا ضربها. (اقرب الموارد) (قطر المحیط). || تباه و ناقص عقل کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). تباه...
-
جستوجو در متن
-
رستم الحکما
لغتنامه دهخدا
رستم الحکما. [ رُ ت َ مُل ْ ح ُ ک َ ] (اِخ ) مردی ادیب و شاعر و متفلسف در اواخر دوره ٔ صفویه و اوایل دوره ٔ زندیه بود که به تخبط دچار شد. تألیفاتی دارد که محتوی مطالب غیرجدی است . کتابی در تاریخ دارد بنام «رستم التواریخ » که نسخه ٔ آن در کتابخانه ٔ ...
-
متخبط
لغتنامه دهخدا
متخبط. [ م ُ ت َ خ َب ْ ب ِ ] (ع ص ) برگزاف بی راه رونده . (آنندراج ) (از فرهنگ جانسون ). || به دیوانگی دارنده . (آنندراج ). دیوانه و احمق . (ناظم الاطباء). || جن گرفته و جن دار و سرگشته . || مخرب و خراب کننده و مفسد. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ...
-
دیوانه کردن
لغتنامه دهخدا
دیوانه کردن . [ ن َ /ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تباه خرد کردن . ناقص عقل ساختن . تجنین . اجنان . تخبط. (ترجمان القرآن ) : دیوانه کنی و پس گریزی هشیار نه ای مگر که مستی . خاقانی .گفتم بگوشه ای بنشینم چو عاقلان دیوانه ام کند چو پریوار بگذرد. سعدی .پیش پدر...
-
اریک
لغتنامه دهخدا
اریک . [ اَ ] (اِخ ) کوهی است در بادیه که ذکر او در کلام عرب بسیار آید. نابغه گوید:عَفی ذوحِسی ً من فَرْتَنی فالفوارع ُفَشَطّا أریک فالتِّلاع ُ الدّوافعُ.و ابوعبیده در شرح بیت گوید: اریک وادیی است و ذوحسی ً دربلاد بنی مُرّه باشد و در موضع دیگر گوید:...