تخمینلغتنامه دهخداتخمین . [ ت َ ] (ع مص ) به گمان سخن گفتن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (ناظم الاطباء). گفتن در چیزی به گمان وقیاس . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). گفتن در چیزی به حدس . (از اقرب الموارد) (از المنجد). به گمان و قیاس سخن گفتن . (آنندراج ) (از فرهنگ نظام ) :</
تخمینفرهنگ فارسی عمید۱. برآورد کردن.۲. وزن یا اندازه یا بهای چیزی را از روی حدس و گمان معیّن کردن.۳. بهگمان سخن گفتن.
تخميندیکشنری عربی به فارسیبراورد , ديدزني , تخمين , تقويم , ارزيابي , قيمت , شهرت , اعتبار , براوردکردن , تخمين زدن , حدس , گمان , ظن , فرض , حدس زدن , کار حدسي , گمان بردن
تخمین زدنلغتنامه دهخداتخمین زدن . [ ت َ زَ دَ ] (مص مرکب ) برآورد کردن .دید زدن در اندازه . رجوع به تخمین و تخمیناً شود.
تخمینانهلغتنامه دهخداتخمینانه . [ ت َ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) تخمیناً. (ناظم الاطباء). رجوع به تخمین و تخمیناً شود.
تخمینیلغتنامه دهخداتخمینی . [ ت َ ] (ص نسبی ) منسوب به تخمین ، یعنی قیاسی و حدسی و گمانی . (از ناظم الاطباء). بطور حدس و گمان . از روی تقریب . رجوع به تخمین و تخمیناً شود.
تخميندیکشنری عربی به فارسیبراورد , ديدزني , تخمين , تقويم , ارزيابي , قيمت , شهرت , اعتبار , براوردکردن , تخمين زدن , حدس , گمان , ظن , فرض , حدس زدن , کار حدسي , گمان بردن
تخمیناًلغتنامه دهخداتخمیناً. [ ت َ نَن ْ ] (ع ق ) بطور حدس و گمان . نقیض یقیناً. (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام ). کمابیش . بیش و کم . نزدیک . رجوع به تخمین شود.
تخمین زدنلغتنامه دهخداتخمین زدن . [ ت َ زَ دَ ] (مص مرکب ) برآورد کردن .دید زدن در اندازه . رجوع به تخمین و تخمیناً شود.
تخمینانهلغتنامه دهخداتخمینانه . [ ت َ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) تخمیناً. (ناظم الاطباء). رجوع به تخمین و تخمیناً شود.
تخمینیلغتنامه دهخداتخمینی . [ ت َ ] (ص نسبی ) منسوب به تخمین ، یعنی قیاسی و حدسی و گمانی . (از ناظم الاطباء). بطور حدس و گمان . از روی تقریب . رجوع به تخمین و تخمیناً شود.
تخمیناًلغتنامه دهخداتخمیناً. [ ت َ نَن ْ ] (ع ق ) بطور حدس و گمان . نقیض یقیناً. (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام ). کمابیش . بیش و کم . نزدیک . رجوع به تخمین شود.